محل تبلیغات شما

این چند ماه، همزمان با ترک وبلاگ و نا امیدی مطلق از اینکه کسی پیشم باشه، رفتم سراغ دانلود بازی های نوستالژیک دوران نوجوونی.

آی جی آی» که یک بازی جنگی بود و وقتی دبیرستانی بودم انجام میدادم، دوباره دانلود کردم و وقتم رو اینطوری پر کردم و امروز به مرحله ی آخرش رسیدم! 

انگار آدم از 30 سالگی که میگذره و میبینه نه ازدواج کرده، نه بچه داره، نه شغل داره نه آینده ای وجود داره، فکر میکنه که بذار برگردم به بچگی! بذار فکر کنم من هنوز به سن جوونی نرسیدم!

برادر کوچیکم که من رو در حال بازی میدید، دلش خیلی سوخت. گفت: برای من وفور دختره، اما برای تو هیچ کسی نیست.

روزهام رو توی خونه ای که آپارتمانیه و مثل خونه ی قبلی حیاط هم نداره که با گل و گیاه یا جوجه مشغول بشم، با بازی های کامپیوتری میگذرونم. یا گاهی با تبلتم بیلیارد، بازی میکنم. دیگه کلا از اینکه میشد زندگیم با اومدن یک جنس مخالف تغییر کنه رو گذاشتم کنار. اصلا دیگه به هیچ چیزی امید ندارم و همه چیز رو ول کردم.

.

پ.ن: چند شب پیش، علی، همکلاسی دوران راهنماییم زنگ زد و احوالم رو پرسید. گفت: ازدواج نکردی؟ گفتم: دیگه از من گذشت. گفت: لااقل بزن تو کار صیغه! من ازدواج دائم کردم، دوست دختر داشتم، صیغه هم کردم.» بچه ش امسال میره مدرسه! . اون وقت یادم میاد که منم مثل اون آتیشم تند بود و چقدر زود تحت فشار جنسی قرارگرفتم و از سالگی هم حرف از ازدواج زدم، اما یک بار هم تجربه بودن با جنس مخالف رو نچشیدم. حالا داشتم توی آینه به صورتم نگاه می کردم، چند تار موی سفید کنار خط ریشم پیدا شده، موهای جلوی سرم کم پشت شده، دیگه رمق و انگیزه ای برای بودن با جنس مخالف نیست. دیگه اون هیجان جنسی شدید و علاقه ای که جنس مخالف می تونست آدم رو متحول کنه، در کار نیست. خیلی حیف شد که انقدر الکی و بی دلیل، نابود شدم.

این دخترا ، انسانیت هم می فهمن؟

5 هزار روز است که ...

به بازی پناه آوردم

رو ,بازی ,ای ,مخالف ,هم ,ازدواج ,جنس مخالف ,بودن با ,با جنس ,بازی های ,بود و

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها